برچهره دلربای مهدی صلوات
تشرف آیت الله نمازی به محضرشریف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی از سلسلة سعادتمندان و زمرة نیکبختانی است که در سفر بیتالله پس از حادثهای هولناک به همراه جمعی از حاجیان و زائران خانة خدا، موفق به دیدار جمال دلربای حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ میشود.
حادثه از آن جا آغاز میشود که با اشتباه و غرور و حرف نشنوی یکی از رانندگان به نام «اصغرآقا» اتوبوس حامل حجّاج در برهوت و بیابانهای عربستان راه را گم میکند و پس از پیمودن مسافتی طولانی راه به جایی نمیبرند. در این هنگام آب آشامیدنی و بنزین نیز به پایان رسیده و سرانجام حاجیان ناامیدانه دل بر مرگ مینهند. به درخواست آیتالله نمازی، توسلی به آستان فریادرس بیچارگان، امام زمان(ع) جسته میشود و این توسل و توجّه کارساز میافتد و عنایت امام عصر(ع) از آنان دستگیری مینماید و حاجیان نیمروز با حضرت بقیّةالله(ع) همسفر میشوند..
آیتالله نمازی، انگیزه خود از نقل این تشرّف را شادی دل مؤمنان مشتاق به دیدار امام عصر(ع) بیان داشته و میفرماید: «این تشرّف را برای تذّکر و عمل به آیة «وذکّر فانّ الذکری تنفع المؤمنین» نقل میکنم و امیدوارم که این تذکّر، موثر واقع شود و قلوب مؤمنان با استماع این حکایت، از محبّت به حضرت بقیةالله سرشار گردد. این حقیر ناقابل مورد مرحمت حضرت حق ـ جلّ و علا ـ واقع شدم و خداوند سعادت تشرّف به محضر حضرت مهدی(ع) را نصیبم کرد و حدود نصف روز در خدمت آن حضرت بودیم و پس از این که غایب شدند، دانستیم که ایشان، حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ بودهاند»1 لازم به یادآوری است که جناب نمازی شاهرودی تشرّفات دیگری هم به محضر امام زمان(ع) داشتهاند که طالبان میتوانند به کتاب مجالس حضرت مهدی مراجعه نمایند.
دامن این مقدمه را بر میچینیم و خوشتر آن است که سرّ دلبران را از زبان خود ایشان نه دیگران بشنویم. این شما و این سوغات سفر، و ارمغان راه.
دیـدار یار غائب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
در سال 1336 هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. امیرالحاج و سرپرست ما «صدر الاشراف» بود. در آن زمان چیزی حدود 250 تومان تا 300 تومان میگرفتند و با ماشینهایی قرارداد میبستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند.
من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیتالله الحرام مشرّف میشدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت میکردم. آن سال در راه بازگشت به عراق به خاطر مسائلی، عربستان قوانینی برای ماشینهای حجّاج وضع کرده بود و آن این که ماشینهای زائران خانة خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند. هر کاروان یک سرپرست داشت و یک ماشین هم، لوازم یدکی و ملزومات دیگر را همراه کاروان حمل میکرد. ضمناً دو ماشین پلیس، یکی در جلو و دیگری در عقب کاروان وظیفة حفاظت از قافله را بر عهده داشت ماشین ما دو راننده به نامهای محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّة تهران بودند.
هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی میکرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همة ماشینها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد و شروع کرد به غُرو لُند کردن و این که در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. من باید از صفِ ماشینها خارج میشوم و میروم در جلوی ماشینهای دیگر قرار میگیرم.
گم شدن در بیابان اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشینها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی میدانستم که بیابانهای عربستان بیسروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند………(ادامه دارد)
درروزگاری که همه دنبال نام اندداشتن نام درگمنامیست
دلم تنگ شده برا اینجا نوشتن
از شهدا …
فقط همین …
….
در گمنامی هم مشترکیم
تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را …
ای شهید گمنام …
دلتنگی ام این بارجوردیگریست بایدکمکم کنی …
این روزا بیشتر از همیشه به نگاهتون احتیاج دارم
میدونید چی میگم ؟؟؟
***************************
خيلي گشته بوديم ، نه پلاكي ، نه كارتي ، چيزي همراهش نبود . لباس فرم سپاه به
تنش بود .
چيزي شبيه دكمه پيراهن در جيبش نظرم را جلب كرد . خوب كه دقت كردم ،
ديدم يك نگين عقيق است كه انگار روش جمله اي حك شده .
خاك و گل ها رو پاك كردم ….
ديگر نيازي نبود دنبال پلاكش بگرديم …
روي عقيق نوشته بود :
“به ياد شهداي گمنام”
همین …
فقط گاهی نگاهی
درگاه عبودیت
خدایا….
به ماآنچه راکه درآرزوی رسیدن به آن هستیم دراین ماه پربرکت برما مقدرفرما.
وامسال شهدشیرین وصال بامولارابه مابچشان
خدایا…
به ماآنچه رابده درتوانمان هست وغیرآن راصبر بده وآنچه که توراضی هستی مانیزتسلیم میشویم.
اللهم صل علی محمدوآل محمد
#_رمضان
#_استجابت
#_ظهور
#_شهادت
تبریک نیمه شعبان
سلام دوستان اعیادشعبانیه مبارک
میتونیداین پیامهای تبریک روبه دوستانتون ارسال کنین
:::::::::جمله های تبریک نیمه شعبان:::::::::::
غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد
شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .
میلادباسعادت حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه الشریف ) مبارک.
:::::::::جمله های تبریک نیمه شعبان:::::::::::
ای طبیبا بسر بستر بیمار بیا بهر دلداری دلسوخته زار بیا
تو که دل را به نگاهی بربودی زکفم بپرستاری بیمار دل افکار بیا . . .
به امید ظهورش . . .
:::::::::جمله های تبریک نیمه شعبان:::::::::::
صدای آمدنت را به گوش ما برسان!
زمان غیبت خود را به انتها برسان
کنار تربت زهرا به وقت نا فله ات
دعای خویش را به یاری این گدا برسان!
:::::::::جمله های تبریک نیمه شعبان:::::::::::
بر مهدی و آن هاله نورش صلوات/
بر خال لب و جام ظهورش صلوات/
بی پرده همه انس و ملک می گویند/
بر سال و مه و وقت ظهورش صلوات/
ولادت حضرت صاحب الزمان(عج) مبارک
:::::::::جمله های تبریک نیمه شعبان:::::::::::
برخیز که حجت خدا می آید / رحمت ز حریم کبریا می آید
از گلشن عسگری گذر کن که سحر/ بوی گل نرگس از فضا می آید.