چه کسی برای انتخاب اصلح است؟
سؤال: با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی و در غوغای گروههای گوناگون، این سؤال برای ما پیش می آید که به چه کسانی رأی دهیم تا تکلیف شرعی و ملی خود را بدرستی انجام دهیم؟ به عبارت دیگر معیار ما برای انتخاب کاندیدای اصلح چیست؟
پاسخ: شرکت در انتخابات حق قانونی شهروندان در نظام مردمسالاری دینی است؛ اما همانطور که گفتید اگر در انتخاب مصادیق اشتباه شود این حق قانونی بدرستی ادا نخواهد شد. شاید یکی از بهترین ملاک ها برای تشخیص مصادیق صالح و اصلح، معیارهایی باشد که از سوی امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی اعلام شده است.
لذا پاسخ شما را از زبان این رهبران بزرگ می شنویم:
1. داشتن تدین و تعبد
امام خمینی(ره): «مردم شجاع ایران با دقت تمام، به نمایندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند.» «در قول و عمل مدافع اسلام پا برهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه داری اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایی هستند، طرد نموده و به مردم معرفی نمایند.»
امام خامنه ای: «بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دینداری و آمادگی برای حضور در میدان های انقلاب؛ دردشناس ترین و دردمندترین نسبت به نیازهای مردم را انتخاب کنند.» « ملت هوشیار ایران باید دقت کند که در میان همین متخصصان، متدین ها را انتخاب کند؛ زیرا دین و تدین مانع وابستگی می شود و اگر دینداری نباشد وابستگی آسان می شود.»
2. داشتن علم و تخصص
امام خمینی(ره): «در نظر داشته باشند که از مطلعین هر رشته تخصصی، چند نفری در بین کاندیداهای آنها باشد.» «چون در مجلس، اسلام تنها کافی نیست، بلکه باید مسلمانی باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد»
امام خامنه ای: «تخصص نیز امری لازم است و ما امروز متخصص کم نداریم.»
3. وفاداری به مردم و تلاش برای رضایت آنان
امام خمینی(ره): «به نمایندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند.» «همه ما و شما آقایان همه و آنهایی که در اختیار شما هستند، همه باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همه امور.»
4. داشتن شجاعت
امام خمینی(ره): «سعی کنید مثل مرحوم مدرس (ره) را انتخاب کنید.»
امام خامنه ای: «امام(ره) بارها اسم مدرس را می آوردند. مگر خصوصیت مدرس چه بود؟ خصوصیت عمده مدرس این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریب گری در او اثر نمی کرد.»
5. عدم استفاده از بیت المال در تبلیغات
امام خمینی(ره): «اینجانب به هیچ وجه و به هیچکس اجازه نمی دهم تا از سهم مبارک امام(ع) و یا از اموال دولت و اموال دفاتر و سازمان ها و مجامع و اموال عمومی خرج انتخابات کند.»
6. اسراف نکردن در تبلیغات انتخاباتی
امام خامنه ای: «مردم باید توجه داشته باشند که تبلیغات رنگین و متنوع ملاک نیست.»
7. آشنایی با طعم فقر و برخورداری از روحیه کوخ نشینی
امام خمینی(ره): «طعم تلخ فقر را چشیده باشند.» «آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.» «رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که مظلومیت و محرومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات، که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند.»
8. عدم همنشینی با ثروتمندان و قدرتمندان
امام خامنه ای: «خیلی خطرناک است که کسی بخاطر تأمین نمایندگی مجلس، به صاحبان ثروت و قدرت نزدیک شود.»
9. برخورداری از اخلاق اسلامی
امام خمینی(ره): «شما باید در آنجا (مجلس شورای اسلامی) معلم اخلاق باشید و از برای همه کشور، برای اینکه مطالب شما به همه کشور بسط پیدا می کند… شماها باید در مجلس که می روید علاوه بر اینکه مسایلی که طرح می شود که مورد احتیاج ملت است باید… با سلاح اخلاق اسلامی وارد شوید و با آن سلاح مردم را تربیت کنید.»
10. راستگویی
امام خامنه ای: «وعده های غیرعملی دادن، وعده های بزرگ دادن، اینها ملاک نیست؛ باید مردم توجه کنند؛ گاهی علامت منفی هم هست.»
11. بصیرت سیاسی و اطلاع از مسایل روز ایران و جهان
امام خمینی(ره): «رای خود را به شخصی بدهید که دارای بصیرت در امر دنیا و منزه از گرایش به شرق و غرب و مکتب های انحرافی و دارای دید سیاسی است… باید از مسایل روز اطلاع داشته باشد.»
امام خامنه ای: «نماینده باید دارای فهم و درک سیاسی باشد و مسائل کشور را بفهمد ، هم مسایل خارجی و توطئه های دشمنان را وهم مسایل داخلی را.»
12. خائن و فاسد نبودن
امام خمینی(ره): «اشخاص متدین، اشخاص مطلع، اشخاص متعهد، اشخاص عقیده مند به نهضت، اشخاصی که نه مایل به طرف شرق هستند نه مایل به طرف غرب، بلکه در صراط مستقیم انسانیت و اسلام هستند، آنها را انتخاب کنید، سرنوشت خودتان را به اشخاص امین بدهید، سرنوشت خود را به افرادی که محتمل است خیانت بکنند ندهید.»
امام خامنه ای: «اگر کسی فاسد است نباید وارد مجلس شود؛ حالا فساد اعم است از فساد مالی و فسادهای گوناگون اخلاقی و یا عقیدتی و سیاسی. همه اینها فساد است.»
13. سخنگوی دشمنان نبودن
امام خامنه ای: «مبادا کسانی به مجلس بروند که گیرنده آنها منتظر فرستنده قوی آمریکا و غرب باشد و هر چه آنها بگویند، اینها به زبان دیگر در داخل مملکت تکرار کنند.»
14. خضوع در برابر قانون
امام خمینی(ره): «شخصی است که تعهد به اسلام دارد، اعتقاد به قوانین اسلامی دارد و در مقابل قانون اساسی خاضع است و اصل صد و دهم ظاهراً که راجع به ولایت فقیه است، معتقد است و وفادار است نسبت به او، یک همچو شخصی را شماها خودتان انتخاب کنید.»
15. اعتقاد به انقلاب، نظام و قانون اساسی
امام خمینی(ره): «باید دانست مسلمان بودن تنها فایده ای ندارد، باید جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد.»
امام خامنه ای: «اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی در مسئولیتی مشغول کار است ولی آرمان های نظام جمهوری اسلامی را آن طوری که امام بزرگوار ترسیم کرده است و در قانون اساسی تجسم کرده است در دلش قبول ندارد ، اشغال آن پست برای او حرام شرعی است.»
...ونامیرایعنی کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا
رهبر انقلاب هم درباره ی کتاب نامیرافرموده اند :"میخواهید فتنه 88 را بشناسید نامیرا را بخوانید”
با این بیان اینگونه برداشت می شود که نامیرا یک دوره ی فتنه شناسی ست و این مشخصه ی بارز آن است برای کسانی که در پی حق هستند و می خواهند بدانند که حق و باطل چگونه جابه جا می شود که حتی عبداله بن عمیر هم با آن همه سابقه در جهاد با کفار تردید می کند که چرا پسر پیامبر به مقابله با یزید برخاسته است .اینک تا بجریانیست آهسته ولی با چگالی جدی جریانسازی در ادبیات انقلاب اسلامی و به گفته ی صادق کرمیار “این نوشته را من سال 80 نوشتم و این نشان میدهد و اقعه کوفه و کربلا درطول تاریخ استمراردارد".
داستانی ژرف به نام نامیرا
درباره کتاب نامیرا
آنها که در میان رفتارهای متناقض سرداران بزرگ کوفه، بین حمایت از امام حسین (ع) و یا وفاداری به یزید سرگردانند.
بخشی از رمان «نامیرا»:
«…مرد ایستاد و دوباره رو به عبدالله برگشت. عبدالله به سوی او رفت. گفت:
«من هم پسر فاطمه را شایستهتر از هم برای خلافت میدانم، اما در حیرتم که حسین چگونه به مردمی تکیه کرده که پیش از این، پدرش و برادرش، آنها را آزمودهاند و اکنون نیز به چشم خویش دیدم کسانی را که او را دعوت کردند، به طمع بخششهای ابنزیاد چگونه به پسر عقیل پشت کردند و هانی را تنها گذاشتند. به خدا سوگند تردید ندارم که این مردم حسین را در مقابل لشکر شام تنها خواهند گذاشت. یزید به خونخواهی ابنزیاد خونها خواهد ریخت.»
مردم آرام گفت: «آیا حسین بن علی اینها را نمیداند؟!»
«اگر میداند، پس چرا به کوفه میآید؟»
مرد گفت: «او حجت خدا بر کوفیان است که او را فراخواندند تا هدایتشان کند.»
عبدالله گفت: «چرا در مکه نماند، آن هم در روزهایی که همهی مسلمانان در آنجا گرد آمدهاند. آنها نیاز به هدایت ندارند؟»
مرد گفت: «آنها که برای حج در مکه گرد آمدهاند، هدایتشان را در پیروی از یزید میدانند و یزید کسانی را به مکه فرستاد تا امام را پنهانی بکشند، همانطور که برادرش را کشتند. و اگر ما را در خلوت میکشتند، چه کسی میفهمید، امام چرا با یزید بیعت نکرد؟»
عبدالله گفت: «میتوانست به یمن برود یا مصر یا به شام برود و با یزید گفتگو کند.»
مرد گفت: «اگر معاویه با گفتگو هدایت شد، فرزندش هم هدایت میشود؛ و اما اگر به یمن یا به مصر میرفت، سرنوشتی جز آنچه در مکه برایش رقم زده بودند، نداشت. اما حرکت او به کوفه، آن هم با اهلبیت، بیش از هر چیز یزید را از خلافتش به هراس خواهد انداخت و مسلمانان را به فکر.»
خواست برود لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت:
«و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمیکنم، که تکلیف خود را از حسین میپرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت میخواهم. و من… حسین را برای دنیای خویش نمیخواهم، که دنیای خویش را برای حسین میخواهم. آیا بعد از حسین کسی را میشناسی که من جانم را فدایش کنم؟»
و رفت. عبدالله مات ماند. وقتی مرد دور شد، عبدالله لحظهای به خود آمد. برگشت و اسب خویش را آورد و مرد را صدا زد:
«صبر کن، تنها و بیمرکب هرگز به کوفه نمیرسی!»
مرد ایستاد و افسار اسب را گرفت و گفت:
«بهای اسب چقدر است؟»
«دانستن نام تو!»
مرد سوار بر اسب شد:
«من قیس بن مسهر صیداوی هستم. فرستادهی حسین بن علی!»
و تاخت. عبدالله مانند کسی که گویی سالها در گمراهی بوده و تازه راه هدایت را یافته بود، به زانو نشست و سرش را میان دستها گرفت…»
آداب استفاده ازتربت امام حسین (علیه السلام)
«بر تو لازم است که از تربت امام حسین(ع) استفاده کنی»
جابر جعفی گوید: حضور امام پنجم حضرت باقر العلوم(ع) شرفیاب شده و از دردها و بیماریهای مختلف شکایت کردم و عرض کردم هر گاه بعضی مداوا می کنم به بعضی دیگر ضرر می رسد. حضرت فرمود: « علیک بتربة الحسین بن علی(ع) ؛ بر تو لازم است که از تربت امام حسین(ع) استفاده کنی .
عرض کردم: بسیار مصرف کرده ام، ولی نتیجه نگرفته ام.
جابر گوید: دیدم غضب در چهره مولایم نمودار شد. عرض کردم به خدا پناه می برم از غضب شما! حضرت با عصبانیت بلند شده و به اندازه یک حبه (خاک) در دست گرفته و عنایت فرمود و سپس فرمود: « از این استفاده کن.»
جابر گوید: به مجرد استعمال آن عافیت یافته و بهبودی کامل برایم حاصل شد. عرض کردم: این چه بود که به این سرعت مرا شفا داد؟
فرمود: « این همان چیزی است که تو می گویی از آن سودی نبرده ای.»
عرض کردم: ای سرور من، دروغ نگفتم بلکه مقصودم این بود که شاید مطلبی نزد شما باشد تا یاد بگیرم که ( تعلم در محضر شما) از آنچه خورشید بر آن می تابد نزد من محبوبتر است.
حضرت فرمودند: هرگاه خواستی تربت را ( از زمین کربلا) برداری در آخر شب این کار را انجام بده. به آب خالص غسل کن و پاکترین لباسهایت را بپوش و خود را با سعد خوشبو کن. سپس داخل حرم مطهر شده، نزد سر مبارک آن حضرت ایستاده و چهار رکعت نماز بخوان. که در رکعت اول سوره حمد و یازده مرتبه سوره کافرون، و در رکعت دوم سوره حمد و یازده مرتبه سوره قدر را بخوان و در قنوت بگو:
لا اله الا الله حقاً حقاً، لا اله الا الله عبودیه و رقاً، لا اله الا الله وحده وحده، أنجز وعده و نصر عبده و هزم الأحزاب وحده. سبحان الله مالک السماوات و ما فیهن و ما بینهن، سبحان الله ذی العرش العظیم و الحمد لله رب العالمین.
به درستی و راستی و حقیقت اعتراف می کنم که جز خدای یکتا خدایی نیست، از( سر اخلاص و) بندگی و عبودیت اقرار می کنم که جز خدای یکتا خدایی نیست.( وباز تکرار می کنم) جز خدای یکتا خدایی نیست، یکتای یکتا. وعده خویش را عملی کرد، و بنده خویش یعنی پیامبر(ص) را یاری کرد و به تنهایی احزاب دشمن را شکست داد. منزه است خدای تعالی مالک آسمانها و آنچه در آسمانها و بین آنهاست. منزه است خدای تعالی که صاحب عرش با عظمت است، و حمد مخصوص خدای تعالی است که پروردگار جهانیان است.»
سپس رکوع و سجود به جا آورده ( و این دو رکعت را تمام می کنی و سلام می دهی)، پس از آن دو رکعت دیگر می خوانی.که در رکعت اول سوره حمد و یازده مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم سوره حمد و یازده مرتبه سوره فتح و در قنوت نیز همان ذکری که در قنوت نماز پیشین گفته شده را می خوانی. پس از تمام شدن نماز، سر به سجده گذاشته و هزار مرتبه می گویی: شکراً. پس از آن بلند می شوی و به قبر چسبیده می گویی:
یا مولای، یا بن رسول الله إنی اخذ من تربتک بإذنک، اللهم اجعلها شفاء من کل داءٍ و عزاً من کل ذلٍ، و امنا من کل خوفٍ، و عنی کل فقرٍ لی و لجمیع المؤمنین و المؤمنات.
ای آقای من! ای فرزند پیامبر! با اجازه شما قدری از تربت شما برمی دارم. خداوندا! تربتی که برداشتم شفای از هر درد، عزت و سربلندی از هر خواری وذلت، امنیت از هر ترس و بی نیازی از هر فقر قرار بده، برای من و برای همه مردان و زنان با ایمان.»
و با سر انگشت سه مرتبه خاک برداشته و در پارچه پاکی یا شیشه ای گذاشته و آن را با انگشتر عقیقی که بر آن نوشته باشد: ماشاء الله لا قوة إلا بالله أستغفر الله، مهر می کنی . اگر خدای تعالی بداند که در نیت خویش صادق هستی در این سه مرتبه بیش از هفت مثقال نمی توانی برداری، و این داروی هر دردی خواهد بود، چنان که دیدی.
مناسب است هنگام استفاده از تربت یکی از دعاهای آن خوانده شود. در این جا به چند روایت از امام صادق(ع) بسنده می کنیم:
« اللهم إنی أسألک بحق الملک الذی قبضها و بحق النبی الذی خزنها و بحق الوصی الذی هو فیها أن تصلی علی محمد و آل محمد و أن تجعل لی فیها شفاء من کل داءٍ و عافیةً من کل بلاءٍ و أماناً من کل خوفٍ، برحمتک یا ارحم الراحمین و صلی الله علی محمد و آله و سلم.»
بار الها! به حق فرشته ای که از این تربت برداشت، و به حق پیامبری که آن را نگهداری کرد، و به حق آن وصی که در او ( به خاک سپرده شده) است از تو درخواست می کنم بر حضرت محمد و آل محمد درود فرست و این تربت را برای من شفای از هر درد، عافیت از هر بلا و امنیت از هر ترس قرار ده، به رحمت و مهر با نیت ای مهربانترین مهربانان، درود و سلام خداوند بر محمد و آلش باد.»
« اللهم إنی أشهد أن هذه التربة، تربة ولیک صلی الله علیه و أشهد أنها شفاءٍ من کل داءٍ و أمان من کل خوفٍ لمن شئت من خلقک و لی برحمتک، و أشهد أن کل ما قیل فیهم و فیها هو الحقٌ من عندک و صدق المرسلون»
خداوندا! تو را گواه می گیرم که این تربت، تربت ولی توست. درود خداوند بر او باد_ و شهادت می هم که این تربت شفای هر درد و امان از هر ترس است برای کسی که تو بخواهی از بندگانت، و برای من به رحمت تو. شهادت می دهم فضائلی که درباره آنها( که در او به خاک سپرده شده اند) و درباره خود تربت گفته شده حق است و فرستادگان خداوند راست گفته اند.»
« بسم الله و بالله اجعله رزقاً واسعاً و علماً نافعاً و شفاءً من داءٍ إنک علی کل شیءٍ قدیر.»
« بنام خدا و به (یاری) خدا. خدایا! این تربت را روزی وسیع، علمی سودمند و شفای همه دردها قرار بده البته که تو بر هر کاری قدرت داری.»
تذکر: گرچه ظاهراین گونه روایتها دخیل بودن ادعیه و امور مذکور در شفاء یافتن است، ولی بسیاری از عالمان و بزرگان با توجه به اطلاق نصوص فرموده اند: « اینها باعث تکمیل فضیلت و سرعت تأثیر و زیادتی بهبودی و مانند آن است.»
کربلا، اسارت، شام
سلام برتنهایی رقیه دردل تاریکی شب باپای برهنه صورت سیلی
خورده غم فقدان پدردامن آتش گرفته دورازقافله بدنبال عمه ….
هراسان وتنها لب تشنه اشک وناله ….
آمدیم وشمع روشن کردیم تا دردل تاریکی شب مبادا خاردرپایتان رودتامبادا قافله توراپیدانکند…