سه یاچهارسال بیشترنداشت بهانه پدرراگرفت بابا رابرایش آوردن امابابابودقدوقامت رعنای پدرنبودفقط تنهاسربابا بودشروع کردباپدرنجواکردن باهمان سربی پیکرگفت بادلی شکسته وسوزان گله کردکه هرچه من ناله زدم اونابیشترزدن گفتم بابا زدن ، چشمام همش تاره کجایی خرابه ش…
بیشتر »